• 25
  • 24/05/1401

امام حسین و قرآن : اوج گذشت

قلب اولیاء خدا تجلیگاه آیات قرآن و همه شئون حیات ایشان آیینه تمام نمای آیات الهی است. امام حسین علیه السلام, آن حجت آسمانی و قرآن ناطق, هر لحظه از حیات با برکتش تصویری از آیات قرآن بود. حسین ابن علی چنان زیست که اگر تاریخ زندگیش را چون صفحاتی گرد هم آریم چیزی جز قرآن کریم فرا هم نیاید. در نوشتار پیش رو آیه ای از قرآن را در آیینه حیات او به نظاره می نشینیم:

قرآن کریم می فرماید:
«خُذِ العَفْوَ وَأْمُرْ بِالعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الجاهِلِينَ* وَ إمّا يَنْزَغَنَّك مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ*
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ‏الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ* وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِى الغَىِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ».
«اعراف/199-2-2»
راه و روش عفو را بگير و به نيکی ‏ها فرا بخوان و از جاهلان دورى كرده، روى بگردان و هر گاه وسوسه‏اى از شيطان به تو رسد،به خدا پناه ببر؛ دانستى كه او شنواى دانا است.كسانى كه تقوا پيشه كرده‏اند، هنگامى كه وسوسه‏هاى شيطان به آنان برسد، به ياد خدا مى‏افتندو در اين هنگام، بينا و روشن‏بين مى‏گردند؛ ولى افراد بى‏تقوا را برادران شيطانى‏شان به سوى ضلالت و گمراهى به پيش مى‏برند و كوتاهى نمى‏ كنند.

اين آيه‏ ها، روش رفتار با مخالفان و نادانان را بيان كرده‏ اند كه بايد ملاك كار انسان در جامعه، عفو باشد و نيز به خوبی ‏ها امر شود و از جاهلان- كه كار را از سر انديشه صحيح انجام نمى ‏دهند- دورى شود؛ اگر انسان دچار وسوسه ‏هاى شيطان شد، به خداوند پناه برد؛ تقوا است كه هنگام هجوم افكار شيطانى به انسان، روشن‏ بينى مى ‏دهد و آدمى مى ‏تواند آبرومندانه، خود را از ماجراهاى خطرناك بيرون بكشد.
اكنون امام حسين عليه السلام را در مواقف مشكل و خطرناكى كه بيش‏تر مردم در آن هنگام، به بيراهه مى ‏روند، مانند هنگامه‏ هاى رويارويى با مخالفان و بدخواهان بنگريم و واكنش آن پيشواى بزرگ انسانى را در برابر تندى‏ها، خشونت‏ها و درشت‏گويى‏هاى دشمنان قسم ‏خورده‏ اش ببينيم. محدّث بزرگوار، قمى رحمه الله مى‏گويد:

در بعضى كتاب‏ها ديدم كه عصام بن مصطلق مى‏گويد: وارد مدينه شدم و امام حسين بن على عليه السلام را ديدم. وضع آرام و بهجت‏ انگيز او و جلالت قدر وى مرا به شگفتى واداشت و حسد مرا به او برانگيخت و آن‏چه از دشمنى و كينه‏ توزى به پدر او در دل، پنهان مى ‏داشتم، يك‏باره ظاهر شد. به او گفتم: تو فرزند ابوترابى؟ فرمود: «آرى». در اين هنگام، با شدت، زبان را به ناسزاگويى او و پدرش گشودم. او نگاهى به رأفت و مهربانى‏ به سوى من افكند. آن گاه فرمود: «اعوذُ بالله من الشيطان الرجيم. خُذِ العَفْوَ وَأْمُرْ بِالعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الجاهِلِينَ* وَ إمّا يَنْزَغَنَّك مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ* إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ* وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِى الغَىِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ». «1»آن گاه فرمود:
«كار را بر خود سبك و آسان گردان و از خداوند، براى من و خودت طلب آمرزش كن. اكنون اگر از من يارى بخواهى، من تو را يارى مى ‏كنم و اگر درخواست عطا كنى، به تو عطا مى ‏كنم و اگر از من ارشاد بخواهى، تو را ارشاد مى‏كنم».
عصام گفت: من از گفته و جسارت خويش پشيمان شدم و آن حضرت به فراست، پشيمانى مرا دريافت و فرمود: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ اليَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ ألْرّاحِمِينَ». «یوسف/92»امروز عتاب و سرزنشى بر شما نيست. خداوند شما را بيامرزد و او ارحم الراحمين است‏].
فرمود: آيا تو از اهل شامى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: «شنشة اعرفها من اخزم». اين مَثَلى است كه حضرت آن را به مناسبت آوردند و غرض آن است كه دشنام دادن به ما، عادت اهل شام است كه معاويه آن را در ميان آنان رواج داده است.
بعد فرمود: «خداوند ما و تو را به سلامت بدارد. هر حاجتى كه دارى، با گشاده‏رويى از من بخواه كه مرا در نزد بهترين ظن و گمان خود مى‏يابى. ان‏شاء اللَّه تعالى».عصام مى‏گويد: از اين اخلاق شريف آن حضرت، در برابر آن جسارت‏ها و دشنام‏ها كه از من سرزده بود، چنان شدم كه زمين بر من تنگ شد و دوست داشتم كه به زمين فرو روم. به ناچار آهسته از آن حضرت دور شدم، در حالى كه به مردم پناه مى‏ بردم؛ ولى پس از آن مجلس، كسى نزد من محبوب‏تر از آن حضرت و پدرش نبود. «منازل الآخره، ص 207»
در اين جريان، چون آن شخص از جسارت خود شرمنده شد و امام عليه السلام اين مطلب‏ را به فراست دريافتند، راضى نشدند كه او حتى چند لحظه هم در شرمسارى بماند.
از اين رو، بى ‏درنگ آيه كريمه را خواندند، همان آيه ‏اى كه سخن حضرت يوسف صدّيق، در مقام عذرخواهى از برادرانش را بيان مى‏ كند؛ به اين معنا كه ملامتى بر شما نيست، خجل نباشيد، كه خداوند شما را مى‏ آمرزد و او رحم ‏كننده‏ ترين رحم ‏كنندگان است. بدين ترتيب، آن شخص را در فضايى از شفقت و مهربانى قرار دادند.
منبع: امام حسین و قرآن, محمد جواد مغنیه

کلمات کلیدی