آشنایی با مقاتل
تلاش ميكنيم تا در اين مقاله به معرفي برخي از مهمترين مقتلهاي حسيني بپردازيم تا ضمن ارج نهادن بر تلاش راويان مقاتل حسيني، شما را با نحوه انتقال اين پرشورترين حماسه ديني يعني كربلا آشنا گردانيم.
1. مقتل « ابيمخنف»
آغاز محرم كه همواره همراه است با مشاركت مردم در بزرگترين تجربه ديني سالانه يعني عزاداري اباعبدالله الحسين(علیه السّلام)، مقاصد فراواني در بطن خويش براي دينداران دارد. اين بزرگترين تجربت ديني اما نقل شده است بر دوش راويان صديق و درست كرداري كه گزارشگران مقاتل حسيني نام گرفتهاند. تلاش ميكنيم تا در اين مقاله به معرفي برخي از مهمترين مقتلهاي حسيني بپردازيم تا ضمن ارج نهادن بر تلاش ايشان، شما را با نحوه انتقال اين پرشورترين حماسه ديني يعني كربلا آشنا گردانيم.
در اينكه نخستين مقتل حسيني ، يعني اولين گزارش جامع از زمينهها و نفس حادثه كربلا ، از آن ابومخنف لوط بن يحيي بن سعيد بن مخنف ازدي غامدي (م157 ه.ق) است ، تقريبا اختلافي ميان رجالنويسان به چشم نميخورد؛ هرچند برخي، از ابوالقاسم اصبغ بن نباته تميمي نام بردهاند كه از ويژگان و ياران اميرمومنان (علیه السّلام) بوده و پس از عمري دراز در حوالي سال 100ه.ق وفات كرده است (الفهرست شيخ طوسي، صص 37و38، ش108؛ الذريعه الي تصانيف الشيعه شيخ آقا بزرگ تهراني، ج22، صص23و24، ش5838). اما از آنرو كه بر فرض صحت چنين باوري، هرگز اثري از اين مقتل يافت نشده است، به نحو قطعي نميتوان بر تقدم ابيمخنف در ميان مقتلنويسان خدشه وارد كرد.
هرچند از مقتل ابيمخنف نيز جز در تاريخ الامم و الملوك محمدبن جرير طبري (م310ه.ق) يعني بزرگترين مورخ ايراني تاريخ اسلام، نميتوان نشاني يافت.طبري در مجموع در جلد پنجم تاريخ خويش 125 روايت درباره تاريخ كربلا گزارش كرده كه از اين تعداد، 100 روايت را به صورت مستقيم و البته با واسطههايي از ابيمخنف نقل كرده است.
10 روايت را نيز با واسطه هشام بن محمد كلبي از ابيمخنف روايت كرده است؛ از 15 روايت باقيمانده، 14 روايت از آن هشام و يك روايت از آن عمار دهني است كه منبع آن امام محمدباقر(علیه السّلام) است. گزارشهاي ابومخنف باتوجه به اين امر كه خود او در صحنه كربلا حاضر نبوده، بر دوگونهاند:
الف) آنهايي كه در كربلا بودهاند. اينان نيز خود بر چند دستهاند:
1- گروه نخست خود از آلهاشماند كه در كربلا بودهاند و از حادثه جان به سلامت بردهاند؛ مانند امام سجاد و امام باقر(علیه السّلام)
2- ياران امام حسين از غير آلهاشم مانند عقبه بن سمعان و همسر زهير بن قين
3- ناظران بيطرفي چون عبدالله بن سليم و مذري بن مشمعل
4- شاهدان حاضر در سپاه عمر بن سعد؛ برخي از ايشان چون عبدالله شعبي و هاني بن ثبيت در كشتار دست داشتند و برخي چون حميد بن مسلم كه از قضا مهمترين منبع ابيمخنف به شمار ميرود.
با آنكه در سپاه ابن سعد مشاركت داشتند ولي در كشتار دست نداشتند. برخي از ايشان از جمله خود حميد از امضاكنندگان نامه دعوت براي امام حسين(علیه السّلام) بودند.
ب) گروه دوم آناني هستند كه در كربلا حاضر نبودهاند. اينان را ميتوان در 5گروه دستهبندي كرد.
1- محبان امام حسين(علیه السّلام) چون عليبن حنظله كه پدرش جزو شهداي كربلا بود و نيز پسر حربنيزيد رياحي كه در كربلا شهيد شد.
2- طرفداران امويان مانند قاسم بنعبدالرحمان
3- طرفداران زبيريان مانند حسان بن قائد.
4- محدثين بيطرف چون محمد بن بشر همداني پدر هشام بن محمد كلبي همداني.
5- خويشان نزديك ابومخنف چون عبدالرحمان بن جندب ازدي.
مقتل ابومخنف را كه در واقع مهمترين «مقتل الحسين» است. ميتوان از چند جهت مورد بررسي قرار داد؛ هرچند نتيجه اين بررسي هرچه باشد ، بايد به اين نكته اذعان داشت كه اين مقتل اساس كار تمام مقاتل بعدي است. و از اين جهت ميتوان به اين نتيجه دست يافت كه لااقل اين مقتل از نگاه راويان بعدي كه آن را گزارش كردهاند، كاملا مورد اعتماد بوده است.
از نظر رجالشناسي ، راويان ابومخنف طيف وسيعي از گرايشهاي فكري و سياسي آن روز را شامل ميشوند و از اين حيث ميتوان مقتل الحسين را پرگسترهترين مقتل به شمار آورد. اين امر بيشك بر اعتبار آن ميافزايد.
2. مقاتل الطالبيين
الف) درباره نويسنده؛ ابوالفرج ، عليبنحسين بنمحمدبن احمدبن هيثمبن عبدالرحمانبن مروانبن عبداللهبن مروان معروف به مروان حمار آخرين خليفه اموي.
ابوالفرج در سال 284 هـ.ق برابر با سال 897 ميلادي در اصفهان زاده شد و از اينرو ابوالفرج اصفهاني لقب گرفت. اما در بغداد رشد كرد و آن شهر را موطن و مسكن خود قرار داد. جالب آنكه ابوالفرج در الاغاني ، خانهاي را كه در آن سكونت داشته به وصف آورده است و آن خانهاي بوده است مشرف به رودخانه دجله در مكاني ميانه پل دجله و پل سليمان كه كنار خانه وزير فرهيخته عباسي ابوالفتح بريدي قرار داشته.
شخصيت فرهنگي ابوالفرج ، شخصيتي جامعالاطراف و بينظير است. قاضي ابوالمحسن تنوخي درباره او چنين گفته: « او به گونهاي ، شعر ، اغاني ، اخبار ، آثار ، حديث مسند و نسبتها را حفظ بود كه تا آن روزگار مثل آن نديده بودم. در اين علوم تخصص بالايي داشت و نيز علومي مثل: لغت، صرف و نحو ، خرافات ، سيره ، مغازي ، علم هجو و طنز ، داروشناسي و علومي مانند طب ، نجوم و… گذشته از اين ابوالفرج را بايد يكي از دامپزشكان اوليه جهان اسلام به شمار آورد. حرص و ولع او در درمان حيوانات مثالزدني بود. نمونهاي از اين شوق را ميتوان در درمان يك سنجاب ديد كه در اشعار او در الاغاني منعكس شده است.»
ب) درباره كتب ابوالفرج؛ مهمترين كتاب ابوالفرج را بايد «الاغاني» دانست. او با همين كتاب نزد شعرا، ادبا و فصحاء معروف و مشهور شد. اين اثر به واقع از مهمترين موسوعات ادبي است. تا آنجا كه برخي ثروت ادبي فراهم آمده در اين كتاب را با هيچ قيمتي برابر نميدانند. برخي آن را مرجع شعرشناسي و برخي آن را بزرگترين مايه لذت و تفريح به شمار آوردهاند.
ج) درباره مذهب ابوالفرج؛ او بر مذهب شيعي زيدي بوده است. قاضي تنوخي بر تشيع او تصريح كرد. ابناثير نيز در كتاب «الكامل فيالتاريخ» بر تشيع وي تصريح كرده است و البته آن را مايه تعجب به شمار آورده است. شايد آنچه مايه تعجب ابناثير شده، وابستگي شديد ابوالفرج به خاندان اموي است و اين وابستگي و مذهب تشيع ابوالفرج براي ابناثير سازگار نميآمدهاند. اما چنانكه ابوالفرج نيز در الاغاني بيان كرده است: عقيده و باور، وطن و نژاد نميشناسد و بسيار فراتر از آنند كه در زندان تنگ وابستگيهاي خوني گرفتار آيند.
د) درباره مقاتلالطالبيين، يكي از واضحترين ادلهاي كه ميتوان به سبب آن بر تشيع ابوالفرج اصرار كرد، كتاب مقاتلالطالبيين است؛ كتابي كه ابوالفرج در آن به ذكر تمام شهدا آل عبدالمطلب از ابتدا تا سال 313 هـ. ق، يعني سالي كه كتاب در آن تاليف شده پرداخته است. ابوالفرج معيار جالب توجهي براي تعريف واژه شهيد ارائه كرده است. در نظر او شهيد، فراتر از كشته شده در جنگ است.
چرا كه آنكه در حالت صلح نيز مسموم شده شهيد است. يا آنكه در زندان به حيلت يا به فرتوتي و بيماري كشته شده و نيز آنكه در اثنا فرار از دست سلطان هلاك شده است. تمام اين امور همانگونه كه ابوالفرج در مقدمه كتاب بيان كرده ، از مصاديق مفهوم شهيد به شمار ميرود. ابوالفرج تصوير شگفتانگيزي را از رشادتها و جنگآوريهاي آل بوطالب ارائه كرده و در ضمن همدردي و احساس احترام شديد خود را نثار ايشان كرده است. او در شهادت آلهاشم جز مجد و بزرگواري و اصرار بر باور صالح چيزي ديگري را دخيل نميداند.
ايشان را بر سبيل حق ميداند و امويان را با آنكه خود به ايشان منتسب است و به اين انتساب نيز معترف است بر باطل. اولين شهيد آل بوطالب ، جعفربنابوطالب و آخرين ايشان به نقل ابوالفرج ، عبدالرحمانبن محمد است كه بني سليم او را در جنگل كشتند.
3. تاريخ دمشق
الف) درباره نويسنده: علامه شمسالدين ذهبي در «سير اعلام النبلاء» درباره نويسنده كتاب ميگويد:
« امام ، علامه ، حافظ بزرگ و چيرهدست ، محدث شام ، ثقهالدين ، ابوالقاسم دمشقي شافعي ، صاحب تاريخ دمشق در آغاز ماه محرم سال 499 متولد شد. در سال 520 به عراق كوچيد. در سال 521 حج گزارد و در سال 529 از راه آذربايجان، به خراسان رفت. او عليبنحسنبن هبهاللهبنعبداللهبن حسين است. شمار شيوخ او كه در معجم او ياد شدهاند 1300 تن از طريق سماع، 46 شيخ از طريق انشاء و 290 شيخ از طريق اجازه و هشتاد و چند زن هستند كه مجموعه آنها تقريبا 1716 ميشود. او آثار فراواني از خويش بر جاي نهاده است. او مردي بود تيزفهم ، حافظ ، پركار ، ذكي ، بصير در كار و در روزگار خود يگانه عصرش بود. او در شب دوشنبه 11 ماه رجب سال 571 درگذشت ، قطب نيشابوري بر او نماز گزارد و سلطان بر جنازه وي حاضر شد. او را نزد پدرش در قبرستان بابالصغير در دمشق به خاك سپردند.» (سير اعلام النبلاء، ج20، صص554تا715 ،ش 354 با تلخيص و تصرف) چنان كه در متن شرح حال ابنعساكر آمده است او شافعي مذهب و از اهل سنت است.
ب) درباره كتاب: چنانكه از نام كتاب هويداست ، كتاب معجمي است فراخدامن درباره تاريخ دمشق ، يعني شهر زادگاه مصنف كتاب، عليبنحسن معروف به ابنعساكر. دمشق روزگاري پايتخت امويان بهشمار ميرفت.
از اينرو خلفاي فراواني را شاهد بودهاست كه در آن شهر به حكمراني پرداختهاند و اين طبيعتاً دستمايه مناسبي بودهاست تا شخصي چون ابنعساكر به تبيين تاريخ اين شهر بپردازد. علامه ابنمنظور انصاري صاحب معجم بزرگ لسان العرب ، سالها بعد كتاب تاريخ دمشق را كه در چاپهاي جديد در مجموعهاي 50جلدي فراهم آمده است، خلاصه و مختصر كرد.
اين كتاب را كه مختصر تاريخ دمشق نام دارد، احمد راتب حمدويش و محمد ناجي الحمر به سال 1405 در قاهره و توسط انتشارات دارالفكر به همراه تحقيق و تصحيح عرضه كردهاند. در خود كتاب تاريخ دمشق ابنعساكر ، چيزي در حدود 400روايت به بررسي تاريخ عاشورا و مقتلالحسين پرداختهاند؛ هرچند تا سال 1415 هـ.ق اين 400 حديث هرگز به صورت مجزا و تحت عنوان مقتلالحسين يا چيزي شبيه به آن منتشر نشده بودند. در اين سال فاضل گرانقدر محمدرضا حسينيجلالي مجموعه اين 400 حديث را تحت عنوان « الحسين(علیه السّلام): سماته و سيره» يعني سيره و سيماي امام حسين(علیه السّلام) به صورت مجزا فراهم آورد.
در اين كتاب به چند دليل كه به ظاهر منطقي به نظر ميرسند اسانيد روايات چهارصدگانه حذف شده است و البته براي سهولت شناسايي متون اصلي و متوني كه بعدا به كتاب افزوده شدهاند ، احاديث در مجموعههايي مجزا قرار داده شدهاند. توضيحات و شروح فراواني بر متون روايات نگاشته شده و متن از جنبههاي لغوي ، تاريخي و روششناختي وارسي شده است. فراهمكننده كتاب خود را مقيد داشته تا به متن ابنعساكر وفادار باقي بماند و جز در پارهاي موارد مطلبي بر متن اصلي نيفزايد.
يكي از ويژگيهاي مثبت كتاب «الحسين(علیه السّلام): سماته و سيرته» تخرج احاديث و مطابقت احاديث دو كتاب تاريخ دمشق ابنعساكر و تاريخ دمشق خلاصه شده علامه ابنمنظور انصاري است. ترجمه كتاب را انتشارات اساطير به سال 1383 منتشر كرد. اين ترجمه از آن جويا جهانبخش است.
ج) نمونههايي از متن كتاب: « معاويه در شب نيمه رجب سال شصتم بمرد و مردمان از براي يزيد بيعت نمودند؛ پس يزيد به واسطه عبداللهبنعمر عامري به وليدبنعقبه بنابوسفيان كه امير امويان بود در مدينه نامه نوشت كه: مردمان را بخوان و از براي من از ايشان بيعت بگير و آغاز كن از بزرگان قريش و بايد اول كسي كه بيعتگرفتن را از او آغاز ميكني حسينبنعليبنابيطالب باشد.
پس وليدبنعقبه هماندم ، نيمهشب ، به حسينبن علي پيغام فرستاد. حسين همان شب به سوي مكه بيرون شد و مردمان بامداد برخاستند و براي بيعت يزيد روان شدند؛ پس حسين را جستند و نيافتند.
حسين براي آنكه در ايام حج با دولتيان در حرم درگير نشود، دوشنبه دهه نخست ذيالحجه سال 60 در ميان خاندان خود و 60 چهره متوجه كوفه به سوي عراق روان گرديد.»
4. الخصائص الحسينيه
نويسنده كتاب الخصائص الحسينيه ، آيتالله حاجشيخ جعفر شوشتري است. او در سال 1230 هـ . ق متولد و در سال 1303 هـ . ق در زادگاهش جان به جان آفرين تسليم كرد. حاجشيخ عباسقمي درباره او ميگويد: «جلالت شأنش زياده از آن است كه ذكر شود.
كسي كه به كتاب «منهجالرشاد» آن بزرگوار مراجعه كند، خواهد دانست كه در چه درجه و مقامي بوده است؛ در وعظ و تذكر مردم، در تحقيقات شريفه و اطلاع بر دقايق و اشارات مصائب و آثار اطائب. مصنفات مشهوره او در فن وعظ و تذكر و مصائب اباعبدالله از اين امر خبر ميدهد. شيخ ما محدث نوري نورالله مرقده در كتاب «دارالسلام» از ايشان مدحي بليغ كرده است.» (فوائد الرضويه، ص 67).
هرچند شيخ جعفر شوشتري را نبايد نخستين فراهمآورنده خصائص ( اختصاصات) دانست و پيش از او نيز بزرگاني چون سيدرضي، حاكم حكاني و ابنبطريق نيز خصائص ائمه نگاشتهاند. اما بايد كمال خصائصنويسي را در آثار شيخ جعفر شوشتري جست؛ چرا كه خصائصنويسي در آثار ايشان علاوه بر جنبههاي نظري با جنبههاي عملي- رفتاري و اخلاقي نيز مرتبط شده است.
ضمن آنكه ايشان خصائص را در بستر مصيبتخواني ارائه و اين امر يعني مصيبتخواني را به نحوي برگزار ميكرده كه حاوي تأثير فراواني بر مخاطبان بوده است. در ابتداي كتاب شيخ ابتدا خويش و مؤمنان را به پرهيزگاري و مرگانديشي كه البته وجه غالب انديشه خود او نيز بوده است، خوانده و سپس راههاي رهايي از نفس و شيطان و دنيادوستي را برشمرده است. اين طرق كه در ايمان و عمل صالح مختصر است در نظر ايشان به نحوي با مصيبت اباعبدالله مرتبط ميشود.
ماتمزدگي به هنگام رسيدن محرم و مرگانديشي در وجه مثبت آن در نظر شيخ زمينه ايمان و در نتيجه عمل صالح را به نحو مناسبتري فراهم ميآورد. « الخصائص الحسينيه» را صادق حسنزاده با عنوان « امامحسين(علیه السّلام) اينگونه بود» به فارسي برگردانده و انتشارات آلعلي(علیه السّلام) قم نيز آن را به زيور طبع آراسته است.
5.يوم الطف
«يوم الطف، مقتلالامام ابيعبدالله الحسينالشهيد.» اين مقتل را فاضل گرانقدر هادي نجفي فراهم آورده است و مربوط است به سال 1413 هـ.ق. اين مقتل را بايد از مقاتل متأخري به شمار آورد كه از حسن تأليف و گردآوري نيكو برخوردار است. مقتلنويس تلاش كرده تا از تمام مقاتل كه در دسترس خويش داشته و البته گستره وسيعي از مقاتل و كتب تاريخ عمومي را دربرگرفته است، به نحو مناسب در تبيين موضوع موردبحث استفاده كند. كتاب در 5 فصل و يك خاتمه سامان يافته است. فصل نخست به تمهيدات جنگ و مقدمات آن اختصاص دارد.
آغاز اين فصل با حديثي است از امامحسين(علیه السّلام) كه ابنقولويه در كاملالزيارات و مسعودي در اثباتالوصيه آن را نقل كردهاند: «چون صبح عاشورا شد. حسين با يارانش نمازگزارد و پس از حمد و ثناي الهي فرمودند: خداي تبارك و تعالي امروز، اذن به قتل شما و من داده است، پس بر شما باد كه صبر و تحمل پيشه كنيد.»
فصل دوم به شهدا و ياران امام اختصاص دارد. اين فصل با شهادت نعيمبن عجلان انصاري آغاز و با شهادت سويدبنعمروبنابيالطاع بهپايان ميرسد. شيوه نويسنده در اين بخش آن است كه در پاورقي به ذكر منابع شهادت ياران و اهلبيت امام اشاره ميكند. فصل سوم نيز به شهداي طالبيان يعني اهل بيت امام اختصاص دارد.
اين فصل با شهادت عليبنحسين آغاز و با شهادت عبداللهبن حسنبن عليبن ابيطالب پايان ميرسد. فصل چهارم نيز به كيفيت شهادت امام اختصاص دارد. در مجموع نويسنده كتاب از شهادت 98 تن از ياران و اهل بيت امام و شرح شهادت ايشان در واقعه عاشورا و قبل و بعد از آن سخن گفته است.
فصل پنجم كتاب نيز به فاشگوييهاي امامزينالعابدين(علیه السّلام) در شام و رسوايي حكومت اموي و حركت كاروان اسرا به شام اختصاص دارد. در خاتمه نويسنده برخي از اخبار فريقين را درباره روز طف وارسيده است.
6. الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد
الف) درباره نويسنده؛ نجاشي كه خود از شاگردان نويسنده كتاب مورد نظر بوده است درباره وي چنين مينويسد: «محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام معروف به ابن معلم و شيخ مفيد» (رجال نجاشي، ص311) شيخ مفيد در 11ذيقعده سال 336 يا338 هجري در روستاي «سويقه ابن بصري» كه از توابع عكبرا بود به دنيا آمد.
برخي او را از اركان خمسه تشيع به شمار آوردهاند. ابن حجر عسقلاني كه از بزرگترين رجالشناسان اهل سنت است ، ميگويد: « او عالم شيعه و داراي تاليفات بسياري است كه به 200 ميرسد… به سبب عضدالدوله ديلمي داراي صولتي عظيم بود. در سال 413هـ . ق از دنيا رفت. 80 هزار مسلمان او را تشييع كردند. او مردي بود زاهد و با خشوع و در فراگيري علوم حريص.
گروه زيادي از او استفادت كردند. گويند عضدالدوله ديلمي در خانه او به ديدارش ميرفت و به هنگام بيماري عيادتش ميكرد. ابويعلي جعفري كه داماد شيخ بوده است درباره او ميگويد: شبها اندكي ميخوابيد ، سپس برميخاست و به نماز، مطالعه، درس و يا قرائت قرآن مشغول ميشد.» (لسان الميزان، ج5، ص386)
ب) كتب شيخ: كتابهاي شيخ چنانكه در معرفي او نيز گفته شد بسيار پرشمار و غيرقابل احصاء است اما اهم كتب او در علوم مختلف از اين قرار است:
1- الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد ، مولد النبي و الاوصياء، الافصاح في الامامه در پيامبرشناسي و امام شناسي
2- الاركان في دعائم الدين و تصحيح الاعتقاد در اصول دين
3- اوائل المقالات في المذاهب و المختارات در فروع مسائل كلامي
4- المقنعه و احكام النساء در فقه
5- اعجاز القرآن و البيان في تاليف القرآن در باب اعجاز قرآن
6- الاختصاص در مسائل متفرقه
ج) درباره الارشاد؛ اين كتاب به شرح حال ائمه 12گانه اختصاص يافته است و ميتوان آن را در زمره قديميترين كتابهاي امام شناسي و در رديف كتاب الحجه الكافي شيخ محمدبن يعقوب كليني (م329ه.ق) به شمار آورد.
باب نخست اين كتاب به شرح حال اميرمومنان (علیه السّلام) اختصاص دارد و بيشترين حجم كتاب را نيز در بردارد. باب سوم به امام حسين(علیه السّلام) و شرح ماجراي كربلا و شهداي آن اختصاص دارد. به واقع ميتوان باب سوم الارشاد را مقتل حسين و اصحابش به شمار آورد. شيوه شيخ در كتاب، نقل مستند و مسند حوادث نيست و كتاب به گونهاي منسجم و بدون نقل اسناد روايات بيان شده است. هرچند در برخي روايات شيخ به ذكر اسناد پرداخته است. در بيشتر اين موارد، راويان شيخ را استادان خود او مثل شيخ صدوق و محمد ثاني در رده او مثل ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولويه تشكيل ميدهند.
7. نفسالمهموم
اين مقتل از آن خاتمالمحدثين ، مرحوم حاجشيخ عباس قمي (1359-1294 هـ .ق) است. شيخ عباس قمي از شاگردان محدث نوري و در زمره علماي خبير به اخبار و البته با گرايش اخباري بهشمار ميرود. شيخ عباس قمي ، علاوه بر نفسالمهموم در 2 كتاب ديگر نيز به مصائب اهلبيت بهصورت عام و به مقتل حسيني بهصورت خاص پرداخته است.
نخست بيتالاحزان كه به مصائب حضرت زهرا(سلام لله علیها) اختصاص دارد و كتاب منتهيالآمال كه مجموعه مفصل تاريخ اهلبيت(علیه السّلام) است و بالطبع ، مقتل امام حسين نيز در آن وارسيده شده است. هر چند بايد مفصلترين مقتل شيخعباس قمي را نفسالمهموم دانست.
نفسالمهموم در 5باب و يك خاتمه سامان يافته است. فصل نخست به برخي كرامات و ويژگيهاي امام ميپردازد. اين فصل، بسيار مختصر است. فصل دوم كه مفصلترين بخش كتاب است ، به مقدمات جنگ و خود جنگ پرداخته است.
در اين بخش به تفصيل با اسامي شهداي كربلا و شهداي پيش از كربلا ، مانند مسلمبن عقيل و ديگران آشنا ميشويم. فصل سوم به نحوه سير كاروان اسراء به شام و احتجاجات امامسجاد با اهل شام اختصاص دارد. فصل چهارم به بيان عزاداري مخلوقات بر حضرت ميپردازد.
فصل پنجم در ذكر فرزندان حسين(علیه السّلام) ، زوجات آن حضرت و فضل زيارت قبر شريف ايشان است. ستم خلفا بر قبر شريف ايشان از ديگر بخشهاي اين فصل است. خاتمه كتاب نيز به شرح قيام توابين در سال65 ميپردازد كه سليمانبن صرد خزاعي و برخي ديگر از كوفيان آن را پديد آوردند. قيام مختار و انتقامگيري او از قاتلان شهداي كربلا و ازجمله عمر سعد و عبيداللهبن زياد ، آخرين بخش كتاب است. ساختار كتاب نفسالمهموم هرچند روايي است و شيخ عباس قمي بهبيان منابع خود بهصورت مختصر پرداخته است اما انسجام روايي ممتاز آن را كه از ويژگيهاي نوشتاري شيخ است ، نميتوان ناديده گرفت.
اهميت كتاب تا آنجاست كه علامه ابوالحسن شعراني (م 1393 هـ .ق) آن را تحتعنوان «دمعالسجوم» به فارسي ترجمه كرده است و اين خود نشانگر گرانقدر بودن نفسالمهموم است.
8. مقتل مقرم
نويسنده اين مقتل ، سيد عبدالرزاق موسوي مقرم (1391- 1316 هـ .ق) است. او از علماي معاصر عراق بهشمار ميرود كه عمر علمي خود را در نجف سپري كرده است. برخي از كتابهاي او كه چاپ شدهاند به اين شرح است:
1- زيد شهيد
2- مختار ثقفي
3- سيده سكينه
4- مقتل الحسين(علیه السّلام)
5- الصديقه زهراء سلامالله عليها
6- امامزينالعابدين
7- امامرضا
8- امام جواد
9- قمر بنيهاشم
10- علياكبر
11- مسلمبن عقيل
12- سرالايمان
13- يومالاربعين عندالحسين(علیه السّلام)
14- المحاضرات فيالفقه الجعفري.
از ميان اين آثار 3 اثر وي يعني «علياكبر(علیه السّلام)» ، «سيده سكينه» و «مسلمبن عقيل» بهوسيله دكتر پرويز لولاور به فارسي ترجمه شده است. انتشارات آرامدل فراهمآورنده اين اثر است.
نويسنده در اين كتب، بهخصوص مقتلالحسين(علیه السّلام) سعي كرده تا با توجه به مقاتل متعدد و گوناگون و نيز كتابهاي تاريخي و حتي رجالي چون رجال شيخ طوسي كه در آن به تعداد بسياري از شهداي كربلا و ياران امامحسين(علیه السّلام) اشاره شده است و جمعبندي دادههاي بهدست آورده و تحليل آنها به نتيجهگيري مناسبي دست يابد. انتقاد شديد نويسنده از مقتلنويساني چون ابوالفرج اصفهاني و محمدبن جرير طبري شايد تنها در همين زمينه يعني تحليل دادههاي آنها و انطباقسنجي آن با باورهاي خود، قابل توجيه باشد. مقتل مقرم را نميتوان از مقاتلي بهشمار آورد كه در ميان مردم مورد توجه است. شايد ترجمه ديگر آثار نويسنده بر ميزان توجه به نوشتارهاي او بيفزايد.
نويسنده: سهند صادقي بهمني